حسین شیخرضایی، لیلا لامعی رامندی، ساناز توسلی، آذر نشاطروح
فاطمه دارنگ، فرشته اسکندرینژاد، شهلا نظری، زهرا شیرازی
درآمد
اخلاق و چگونگی زیست اخلاقی از مهمترین، مناقشهبرانگیزترین و زندهترین حوزههای بحث معاصر است و به دلیل اهمیت و نقش غیرقابل انکار اخلاق در تنظیم رفتارهاى فردى، مناسبات اجتماعى، و حتى روابط بینالمللى رشتهها و تخصصهاى گوناگونى به پژوهش در باب آن مشغولاند. آنچه امروزه از اخلاق مراد میشود، بسیار متفاوت با دیدگاهى سنتى است که مطابق با آن نقش و کارکرد اخلاق محدود به ارائهی دستورالعملها و اوامری خشک و غیرقابلچونوچرا بود همچنین عالمان علم اخلاق دیگر از نقش مرشد و راهنما خارج شده و وظیفهی خود را صرفاً ارائهی توصیههاى اخلاقى نمیدانند.
در برنامهریزیهای فلسفه برای کودکان نیز اخلاق از مهمترین مؤلفههای مورد بحث بوده است. هدف در اینجا نه آموزش مستقیم مفاهیم اخلاقی و دادن کلیشههایی اندرزگویانه به کودکان، بلکه حساس کردن آنان به شنیدن استدلالهای اخلاقی مختلف و ترغیب آنان به ارائهی استدلال برای قضاوتهای اخلاقی خود است. بنا نیست در برنامهی فلسفه برای کودک فهرستی از اصول اخلاقی به او داده شود، بلکه هدف تجهیز او به تواناییهای استدلال اخلاقی و داشتن جسارت برای برگزیدن اخلاقیترین کار از میان گزینههای پیشرو است.
ما، گروه نگارندگان این مقاله، در راستای توجه به بحثهای اخلاقی و اهمیت چنین بحثهایی در حلقههای کندوکاو فلسفی برای کودکان و نوجوانان پژوهش مستقلی را در باب رشد قوای اخلاقی در کودک و نقش ادبیات داستانی در تقویت این قوا انجام دادیم. در آن پژوهش، علاوه بر بحثهای نظری، به آثار داستانی جمشید خانیان نیز پرداختیم و تلاش کردیم تا ظرفیتهای موجود در این آثار را از منظر بحثهای اخلاقی بررسی کنیم. در آن پژوهش کوشیدیم با مطالعهی موردی شش داستان از جمشید خانیان نقاط عطف اخلاقی هر داستان را بررسی نماییم. نتایج پژوهش ما حاکی از این بود که خانیان در برخی از آثار خود به طرح مستقیم مسائل اخلاقی پرداخته است، حال آنکه برخی از آثار دیگر او حاوی نکات، مسائل و دوراهیهای اخلاقی غیرمستقیم و تصریحنشدهای هستند که میتوانند موضوع تأمل و بحث گروهی در باب اخلاق شوند. این داستانها دارای این تواناند که در جلسات بحث گروهی و حلقههای کندوکاو فلسفی در برنامهی فلسفه برای کودک خوانده شوند و مخاطبان را درگیر بحثها و دوراهیهای اخلاقی کنند. دوراهیهای اخلاقی خانیان هم در باب ارزشها و ضد ارزشهای فردی و منفعلاند و هم در باب ارزشها و ضد ارزشهای اجتماعی و فعال؛ ضمن اینکه برخی از مشکلات اخلاقی مهم و گریبانگیر جوامع معاصر نیز در آنها قابل پیگیری است. ارائهی الگوهای اخلاقی، چه به شکل الگوهای مثبت و چه به شکل الگوهای منفی، متداولترین تکنیک خانیان برای پرداختن به اخلاق است و بیشتر شخصیتهای داستانی او نقش الگودهنده را بر عهده دارند. تحلیل ما در مجموع نشان از موفقیت این نویسنده در توجه به مسائل اخلاقی و به کارگیری رویکردها و تکنیکهای متنوع در طرح مسائل اخلاقی دارد؛ نکتهای که در میان آثار بسیاری از نویسندگان ایرانی غایب است.
در ادامهی پژوهش نظری فوق گروه ما تصمیم گرفت یکی از داستانهای خانیان (شب گربههای چشم سفید ) را به عنوان موضوع بحث و کندوکاو فلسفی میان نوجوانان برگزیند. به این منظور ما در دو جلسه، با حضوری تعدادی از نوجوانان شرکتکننده در کتابخانهی شمارهی 40 کانون پرورش فکری تهران (پارک میعاد)، به بحث پیرامون سؤالات اخلاقی موجود در شب گربههای چشم سفید پرداختیم. در این نوشته گزارشی از این دو جلسه ارائه خواهد شد. پیش از آغاز جلسات کتاب در اختیار شرکتکنندگان قرار گرفت و آنان میدانستند که قرار است در جلسات به صحبت دربارهی کتاب بپردازند. چنان که رسم و مبنای جلسات کندوکاو فلسفی برای کودکان و نوجوانان است، ما به عنوان هدایتکنندگان بحث سعی بر آن داشتیم تا از تحمیل نظرات خود به شرکتکنندگان پرهیز کنیم و حتیالمقدور آنان را به بحث گروهی دربارهی کتاب تشویق نماییم. در این جلسات در پی این نبودهایم که نشان دهیم کدام نظر درست و کدام نادرست است و تنها تلاش کردهایم شرکتکنندگان را به شنیدن نظرات دیگران و آوردن استدلال در حمایت از نظرات خودشان ترغیب کنیم. آنچه در زیر میآید نمونهای از حلقهی کندکاو فلسفی و در واقع نقدی خوانندهمحور به کتاب شب گربههای چشم سفید است.
چکیده و تحلیل اخلاقی شب گربههای چشم سفید
راوی داستان پسر نوجوانی است که در حیاط خانه مشغول مراقبت از کبوتری زخمی است. او در صدد دور کردن گربهای مهاجم از خانه است و مراقب است کبوتر دوباره در دام نیفتد. در این لحظه درِ خانه با ضربههایی محکم به صدا در میآید. پشت در مرد جوانی است که در حال فرار از دست پلیس در این کوچهی بنبست به دام افتاده است. مرد با اضطراب فراوان به ناچار در خانه را میکوبد و با باز شدن در به خانه پناه میآورد. اهالی خانه که با دیدن مرد غریبه دچار ترس و اضطراب شدهاند، نمیدانند چه کار کنند. پدر خانواده با دیدن مرد جوان از او میخواهد خانه را ترک کرده و خود را تسلیم پلیس کند. پدر با به یاد آوردن مرگ پسر جوانش در یک تصادف رانندگی و اینکه مردم حاضر در صحنه فقط نظارهگر بودهاند و هیچ کمکی نکردهاند، از کمک به جوان فراری امتناع میکند، ولی در نهایت با رفتن به کوچه و سؤال و جوابهایی که بین او و پلیس ردّ و بدل میشود، پدر منکر حضور مرد در خانه میشود. با آمدن پلیس به داخل خانه مادرْ جوان را به عنوان پسر خانواده معرفی میکند و باعث نجات جان او میشود. همان گونه که خانواده با تصمیم و عملکرد خود باعث نجات جان مرد فراری میشود، راوی نیز با نجات کبوتر زخمی از دست گربه باعث زندگی دوبارهی او میشود.
از میان نقاط عطف اخلاقى در این داستان به چهار نکته اشاره خواهیم کرد: نکتهی اول دوراهی اخلاقی به وجود آمده از ترکیب سه مفهوم اعتماد، دروغگویى و قانونشکنى است؛ نکتهی دوم مربوط به همدلى و تلافى است؛ نکتهی سوم در ارتباط با به خطر انداختن دیگران براى حفظ خود است؛ و نکتهی چهارم به اعمال خشونت نسبت به حیوانات میپردازد.
یکى از دوراهیهاى اخلاقى طرح شده در داستان، که میتواند پس از اتمامْ موضوعى براى بحث اخلاقى میان خوانندگان باشد، ترکیبى است که میان سه مفهوم اعتماد، دروغگویى، و قانونشکنى ایجاد شده است. جوان فرارى ظاهراً قانونشکن است (گر چه ما هیچگاه در نمییابیم جرم و خطاى او چیست و چرا پلیس به دنبال او است، اما بنا به قرائن داستان او احتمالاً جوانى سیاسى است که از دست ساواک فرار میکند) . اکنون افراد خانواده، بدون آنکه دلیلى مبنى بر بیگناهى جوان داشته باشند، صرفاً بر اساس ظاهر و رفتار نجیبانه، به او اعتماد میکنند و در نهایت تصمیم میگیرند او را به پلیس تحویل ندهند. آنها براى عملى کردن این هدف، به پلیس، که نمایندهی قانون است، دروغ میگویند و با معرفى جوان به عنوان پسر خانواده جانش را نجات میدهند. این موقعیّت اخلاقى، که در واقع نوعى دوراهى اخلاقى شبیه به نمونهی کولبرگ است، میتواند موضوع مناسبى براى طرح مسائل اخلاقى و بحث دربارهی آنها باشد: آیا فراری دادن افرادى که پلیس به دنبال آنها است و ما چیزى از سابقهشان نمیدانیم، درست است؟ آیا صرف نگاه به ظاهر افراد و احساس خوشایندى که دیگران در ما ایجاد میکنند میتواند مبناى مناسبى براى اعتماد به آنها باشد؟ دروغگویى به مأمور قانون در چه وقت و در چه مواردى صحیح است؟ اینها و بسیارى سؤالات دیگر، گرچه مستقیماً در داستان مورد بحث قرار نگرفتهاند، از سؤالات مربوط به دوراهى اخلاقى داستاناند و غناى اخلاقی کتاب را افزون میکنند.
دومین نکتهی اخلاقى داستان مربوط به ترکیب همدلى و تلافى است. پدر خانواده در صحنهی مرگ فرزند جوانش در تصادف رانندگی انتظار داشته حاضران با او همدلى کرده و به کمکش بشتابند، اما این انتظار برآورده نشده و او پس از این ماجرا به مردم بدبین شده و از آنها بریده است. اکنون در مواجهه با جوان فرارى پدر میخواهد رفتار مردم را تلافى کرده و خود نسبت به سرنوشت جوان بى تفاوت بماند. در اینجا، طبق دیدگاه اجتماعى- فرهنگى، جامعه ضدّ ارزش بىتفاوتى و عدم بروز همدلى را به پدر منتقل کرده است. این یکى از مواردى است که خوانندهی کتاب را در معرض مواجههاى مستقیم با موردى اجتماعى، که ارزشى اخلاقى در آن مطرح است، قرار میدهد و همین مواجهه در رشد شخصیت اخلاقى او مؤثر است. اما اکنون این بدبینى و عدم همدلى در تضاد با ارزشى انسانى (نجات جوان ظاهراً بىگناه) قرار گرفته و همین خود مولّد دوراهى اخلاقى دیگرى در داستان است: آیا گرفتن انتقام فردى از فردى دیگر از لحاظ اخلاقى درست است؟ این دوراهى نیز گرچه در داستان مستقیماً مورد بحث قرار نگرفته، اما میتواند موضوعى براى بحث اخلاقى گردد. نکتهی دیگر آنکه هم اعتماد خانواده (به خصوص مادر) به مرد فراری و هم انتظار همدلی پدر از مردم، هر دو مربوط به آن دسته از ارزشهای اخلاقیاند که در آنها نه بحث و استدلال عقلانی، بلکه مؤلفههای هیجانی و احساسی دخیل و شریکاند. پرداختن به جنبههای غیراستدلالی اخلاق از مزایای یک اثر و از مؤلفههای مهم در رشد شخصیت اخلاقی است.
سومین نقطهی عطف اخلاقى داستان دوراهى دیگرى است مبنى بر به خطر انداختن دیگران و منافع آنها براى حفظ خود. جوان فرارى براى حفظ جان خود و فرار از دست پلیس خود را درون خانهی قهرمان داستان انداخته و در واقع با این کار خانوادهی او و زندگیشان را به خطر میاندازد. این مورد نیز موضوع مناسب دیگرى براى بحث و تأمل اخلاقى است: ما تا کجا مجازیم براى حفظ خود دیگران را به خطر اندازیم؟ اگر جوان مبارزى سیاسى باشد که براى آزادى کشورش مبارزه میکند وارد شدنش به خانهی دیگران از لحاظ اخلاقی صحیح است؟ آیا ما مجازیم براى دفاع از عقاید و باورهاى دینى، قومى یا سیاسیمان مردم را وارد صحنهی درگیرى کنیم؟ این سؤالات از قضا در جهان امروز و در شکلهای گوناگون، هم براى کودکان و هم برای بزرگسالان، مطرحاند این کتاب فرصتی برای طرح آنها در اختیار میگذارد.
و سرانجام، نکتهی آخر آنکه در این داستان، همچون بسیارى از داستانهاى دیگر خانیان، حیوانات حضور پررنگى دارند و در کنشهاى اصلى داستان حاضرند. در این داستان راوى مشغول تیماردارى کبوتر از یک سو و راندن و زدن و گاه شکنجهی گربهی مهاجم از سوى دیگر است. گرچه این داستان از موارد معدود در کارهای خانیان است که در آن خشونت نسبت به حیوانات دیده میشود و از این حیث به لحاظ سرمشقدهى الگوى مناسبى نیست، اما باید این نکته را در نظر داشت که صرف طرح مسئلهی حیوانات و اهمیت اخلاقى نحوهی برخورد ما با آنها میتواند از جنبههاى مثبت اثر در نظر گرفته شود. توجه دادن به وظایف ما نسبت به جانوران، محیطزیست و محیط پیرامونمان از ارزشهاى اخلاقى مهمى است که در بسیارى از داستانها غایب است.